Friday, May 22, 2009

چرا...........

چرا.......
چرا اینقدر ماها بد شدیم؟؟؟؟
چرا دیگه کسی دلش به حال کسی نمیسوزه؟؟؟؟
چرا باید جوون 15 ساله ما روز شماری کنه که کی 18 سالش تموم میشه تا طناب دار ببوسه؟؟؟؟
چرا جوون 30 ساله با لیسانس باید بیاد دنبال کار تو شرکت ما و بگه جلو خانمم سر افکندم.من هر کاری داشته باشین میکنم؟؟؟؟
چرا وقتی یه ماشین با 3 نفر سرنشین که یکیشون هم بچس میزنه به پایه یه پل توی جاده اصفهان- تهران و اتیش میگیره وقتی ماشین پلیس 5 دقیقه بعد میرسه باید فقط نگاه کنه که اونا چطور کباب میشن؟چون یه کپسول اتیش نشانیم تو ماشین پلیس نیست......وقتیم آمبولانس میرسه بعد از 90 دقیقه بهش که اعتراض میکنیم چرا باید بگه بنزین نداشتیم.؟؟؟؟؟اره. اون بچه هم مثل پدر مادرش مرد....کاش میمردم اما این صحنه رو نمیدیدم.....
چرا جون 14 ساله باید شیشه ماشین پاک کنه تو خیابون تا خرج مواد مصرفیش در بیاد؟؟؟؟
چرا دخترها یکه کنار خیابونامون می ایستن نباید یه لحظه از دست ماشینهایی که قطار شدن پشت هم آروم قرار داشته باشن؟؟؟؟
چرا باید یه بچه تو این مملکت معتاد به دنیا بیاد؟؟؟؟
چرا........؟؟؟؟
چرا........؟؟؟؟
چرا........؟؟؟؟
این چراها واقعا دلم کدر کرده.کاش میشد از خدا کمک بخوایم نه از کس دیگه.چون فقط خداست که اونقدر بخشندس که میتونه ببخشدمون.............
اینها چیز هایی بود که شخصا برام اتفاق افتاده بود......یا حق

Free counter and web stats

Tuesday, May 19, 2009

آیا خداوند خواسته که از آیندهٔ بشر آگاهی داشته باشد یا نه ؟


قرآن فارسی

: با نام خدا
آیا خداوند خواسته که از آیندهٔ بشر آگاهی داشته باشد یا نه ؟ میتوان برای رسیدن به جواب از قران استفاده نمود تا جواب را دریافت کنیم و ببینیم که خداوند متعال در این مورد چه فرموده.
پس در این مقاله میخواهیم پیدا کنیم که آیا آیندهٔ بشریت جبر است یا اختیار ،آیا همهٔ حرکتهایی که ماا انجام میدهیم خاصت و قدرت و جبر خداوند است که ما انجام میدهیم یا اینکه خداوند اختیار حرکت را به بشر داده تا تصمیم بگیرد و مسیری در زندگی خود انتخاب کند.

در اول برای گفتن نظر خود که خواننده بداند که در پی اثبات چه طرز تفکری هستیم باید عنوان شود که درک ما از آیات قران این هست که خداوند آیندهٔ بشر را به عهدهٔ خود بشر گذاشته و نخواسته که آگاهی به آیندهٔ بشر از قبل داشته باشد ، که در این صورت این آینده جبر میبود نه اختیار زیرا :
۱- بهشت و جهنم سزای اعمال اختیاری بشر هست که در دل قوانین طبیعت که جبر خداوند هستند انجام میدهد (قانون طبیعت مثل این که اتش میسوزاند که جبر و قدرت خداوند است که بسوزاند ) ، نه سزای اعمالی که خداوند از قبل برای ما مقدر کرده و هر کسی مشغول انجام دادن بدون چون و چرای آن هست (اگر چنین بود کسی توانایی انکار نداشت ، و در ثانی عدالت حکم میکرد که همه به بهشت بروند زیرا هر کسی دقیقا مشغول انجام کاری بوده که خداوند برایش تعیین نموده )
۲-زندگی انسان یک امتحان است که خداوند از بشر به عمل میاورد، امتحان برای این هست که ممتحن از تواناییهای کسی در جهت خاصی آگاهی پیدا کند (برای مثال در امتحان ریاضی تواناییهای شخص در زمینهٔ مسائل ریاضی بر رسی میشود )، و منطقی نیست که یک معلم به شاگردی که هنوز به مدرسه وارد نشده و شناختی از او ندارد نمره بدهد ،و به همین ترتیب خداوند میخواهد بشر را بشناسد و از عملکرد بشر آگاه شود و اینگونه خواست او بوده که بشر اختیار داشته باشد تا حرکت خودش را انجام دهد ، یعنی کیفر و پاداش بشر بر مبنای عملکرد بشر است که از طرف خداوند اختیار به او داده شده.
برای اثبات مطالب فوق به مباحثی که در زیر نامبرده شده برخورد میکنیم که با آیات قران آنها را شرح میدهیم :

۱- اثبات امتحان خداوند از بشر .
۲-اختیار بشر در انتخاب مسیر حرکت .
۳-خواست خداوند جبر است .
۴- صفات خداوند محدود کننده هستند یا مطلق بدون حد .
۵-ایاتی در قران که از آینده خبر داده ، مانند تعبیر خوابی که یوسف (ع س) انجام داد و... (آیا جبر بودند یا اختیار ؟)
۶-خدا و صفاتش را از کتاب خدا بشناسیم نه این که آن طوری که ميخواهیم خدا را برای خود توصیف کنیم .
۷-آیا زمان برای خداوند مفهوم دارد ؟

۸-لیعلم الله و لمایعلم در آیات قران یعنی چه ؟
۹-مابین ایدیهم و ما خلفهم در آیات قران .
۱۰-آن الله علی کل شی علیم ،آیا کل شی آینده هم هست ؟
۱- اثبات امتحان خداوند از بشر :
برای اثبات مستقیم به سراغ آیات برویم:
شناسایی خداوند ،
ال عمران -۱۴۰
ال عمران -۱۴۲
ال عمران -۱۶۶
مائده -۹۴
توبه -۱۶
حدید -۲۵
جعن -
۲۸
امتحان خداوند
مائد -۴۸
مائد -۹۴
انعام -۱۶۵
هود -۷
محمد -
۴
آیات فوق نشانگر این واقعیت هستند که خداوند با امتحان میخواهد کسانی را که در راهش گام مینهند و صالحین و منکرین و ... را شناسایی کند و چنانچه ماهیت افراد از قبل معلوم بود دیگر امتحان و شناسایی خداوند مفهومی نخواهد داشت ، و انسانها مشغول انجام وظایفی که از طرف خداوند به آنها داده شده هستند و هیچ اختیاری در آن ندارند که سر پیچی از دستورات بکنند ، که در این صورت کافر و منکر معنایی ندارد چون همهٔ افراد دستورات خداوند را انجام میدهند و بس ،پس در نتیجه همهٔ انسانها بهشتی خواهند بود
۲- اختیار بشر در انتخاب مسیر حرکت : خواست خداوند بر این است که به بشر اختیار داده تا تعین کنندهٔ سرنوشت خود باشد و با این اختیار در دل قوانین جبری خداوند که بر طبیعت اعمال شده (مثل این که در شرایط خاصی زلزله یا سیل یا باران یا ... خواهد آمد و آتش میسوزاند ، زمین دارای جاذبه هست،زمین به دور خورشید میگردد ، ...)زندگی کند و اگر در مراحلی خواست خداوند این باشد که این اختیار از بشر گرفته شود پس ۱۰۰% چنان خواهد شد ماند پایان یافتن مهلت برای بشر که دیگر هیچ اختیاری در تغییر آن نخواهند داشت و یا این که اگر خداوند بخواهد دعای کسی را اجا
ولی اگر خواست و جبر خداوند به صورت مطلق به زندگی بشر در همهٔ جوانب اعمال شده بود ، در نتیجه انسان مانند یک آدم آهنی(رباط) بود که تمام حرکت و اعمالش از قبل برای او مشخص شده و از خود هیچ اختیاری نداشت، که باز در این صورت فرستادن پیامبران و امتحان خداوند معنی نداشت ، چون در آنصورت انسان در راهی که خداوند برای او تعیین کرده باید حرکت کند بدون هیچ اختیار و آیا پیامبر میباید که انسان را از این راه برگرداند ؟ مگر انسان قدرت تغییر مسیر دارد در این حالت ؟ و اثبات با استفاده از آیات قران : یونس -۴۴ نشان دهندهٔ این مطلب است که خداوند به بش
۳- خواست خداوند : در این قسمت لازم است که خواست و ارادهٔ خداوند را شرح داده و ببینیم که ارادهٔ خداوند برای آیندهٔ بشر چه نوع اراده ای است. با توجه به آیات قران دیده میشود که خواست و ارادهٔ خداوند بر ۲ نوع میباشد : ۱- ارادهای که خداوند مثلا در افرینش دارد که میفرماید باش و خواهد بود و هیچ کسی و هیچ چیزی نمیتواند آن فرمان را تغییر دهد و امر خداوند انجام خواهد شد (به این اراده ارادهٔ تکوینی هم گفته میشود ) یس-۸۲ ، غافر -۶۸ بیانگر چنین ارادهای هستند . ۲-اراده دیگر اراده ای است که به مخلوق خود اختیار داده که آن اراده را عملی کند یانه و لا زمهٔ انجام شدن آن اطاعت کردن از خداوند است تا آن اراده عملی شود ، مانند این که خداوند میخواهد بشر پاک شود ، یا این که خداوند میخواهد که بشر را هدایت کند ، به این نوع اراده ،ارادهٔ تشریعی هم گفته میشود

Free counter and web stats

داغی خرافات


تا وقتی مردم ما اینقدر خرافات رو به واقعیات ترجیح دهند جای ملاها داغ داغ است







:شرح عکس

آقا رفتند و حواریون دارن جای داغ ایشون زیارت میکنن



Free counter and web stats

دنیا رو آب ببره....

Free counter and web stats

Monday, May 18, 2009


این آثار باستانی ماست.اما به خاطر نگهداری نا مناسب ازشون داریم هر روز بیشتر از دستشون میدیم.نگذاریم این مساله برای ایران عزیزمون اتفاق بیافته




کلیک کنید

Free counter and web stats



یکی داستان است پر آب چشم

Free counter and web stats

سلام


سلام…امیدوارم این سایت بتواندهرچندکوتاه دست گیرراهی باشد برای روشنگری جاده زندگی ازخرافات ونیستی هایی که انسان رااسیرتاریکیهاکرده!اگرماقادرباشیم خودرابشناسیم آنگاه خداراشناختیم وباشناختن خداوندسبحان حقیقت راشناختیم.آنگاه دیگراسیر زنجیرهای مشتی دجال دنیاپرست نمی شویم.آزادی یعنی شناختن حقوق؛یعنی برپاکردن جامعه سالم،بیایم دست به دست هم بدهیم وجامعه راازتاریکی براهانیم.نوررادعوت کنیم وهم راپاس بداریم


کلیک کنید

Free counter and web stats

Sunday, May 17, 2009

test



از همان روزی که دست حضرت قابيل
گشت آلوده به خون حضرت هابيل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشيد
آدميت مرد
گرچه آدم زنده بود

ازهمان روزی که يوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون ديوار چين را ساختند
آدميت مرده بود

بعد دنيا هی پر از آدم شد و اين آسياب
گشت و گشت
قرن ها از مرگ آدم هم گذشت
ای دريغا
آدميت برنگشت

گشت و گشت
قرن ما روزگار مرگ انسانيت است
سينه دنيا ز خوبی ها تهی است
صحبت از آزادگی، پاکی، مروت، ابلهی است
صحبت از موسی و عيسی و محمد نا بجاست
قرن "موسی چومبه" هاست

روزگار مرگ انسانيت است
من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله اشک و خونم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان می کنند
دست خون آلود را پیش چشم خلق پنهان می کنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است

Free counter and web stats